واقعیتش، بچهها از من زیاد میپرسن که «چطوری فریلنسر بشیم؟» یا از تجربه هام به عنوان فریلنسر میپرسند، منم همیشه سعی میکنم تجربه خودم را با اونها شر کنم. خیلی وقت بود که دوست داشتم توی یک سری مطلب به هم پیوسته در مورد تجربه خودم در این زمینه و اینکه چرا فریلنسری را بهتر از کارمندی میدونم محتوایی تولید کنم.
اول میخواستم ضبطش کنم به شکل پادکست جمع آوری و منتشرش کنم اما به دلایل متعدد نیمه کاره موند اون قضیه از جمله مشکل کمال گرایی به قول گفتنی که من دارم.
امروز داشتم فکر میکردم، بالاخره از یه جایی باید شروع کرد، این شد که شروع کردم به نوشتن این مطلب و در ادامه یه کلیاتی از قضیه براتون میگم، اگر دیدید علاقه دارید به این بحث یا سوالی در این خصوص دارید همینجا کامنت بزارید و سوالتون را بپرسید تا در پست های بعدی دقیقتر وارد جزییات بشم.
تعریفی که ویکی پدیا از فریلنسر نوشته اینه که به کسایی که بدون قرارداد یا تعهدات طولانی مدت با اشخاص یا شرکت ها کار میکنند فریلنسر گفته میشه. از تعریف تاریخیش هم بگذریم، که به درد کسی نمیخوره، خیلی دوست دارید برید توی همون ویکیپدیا بخونید.
برم سر اصل مطلب
اول بگم، یه اشتباهی که بعضی میکنن اینه که فکر میکنن فریلنسری فقط مختص برنامه نویس هاست و حوزه آیتی، در حالی که اصلا چنین محدودیتی وجود نداره. تاپ ترین زمینه هایی که توی اون به صورت فریلنس کار میشه، برنامهنویسی، خبرنگاری، عکاسی و یکی هم نویسندگی هست.
اولین نکته مهم در مورد کار به عنوان یک فریلنسر این هست که اگر الان کارمند حقوق بگیر هستید، اولین چالشتون اینه که باید سبک زندگی خودتون را تغییر بدید. خوب این گفتنش راحته اما در عمل به این راحتی هم نیست. اگر اهل به چالش کشیدن خودتون نیستید وقت خودتون را هدر ندید.
کار به عنوان یک فریلنسر یک سری مهارت هایی لازم داره که بعضا متفاوت هست با زندگی روتین کارمندی، شما باید توانایی های مختلفی را توی خودتون توسعه بدید چون کل کسب و کار شما روی دوش خود شماست.
شاید اولین فکرتون این باشه که خوب، من الان کارمند هستم و یه دستمزد مشخصی دارم و میتونم روی اون برنامه ریزی کنم و فلان قسط را دارم اگر بخوام فریلنس کار کنم کی خرج اینا را بده؟
اینطور بگم که، فریلنسر ها هم از کره مریخ نیومدن و از کسی هم ارث بهشون نرسیده که تفریحی کار کنند، اون ها هم بعضا همین مخارج را دارند، فقط شیوه مدیریت مخارج و درآمد هاشون با شما متفاوت. توی یه مطلب دیگه این بحث را باز میکنم اگر سوالی دارید بپرسید تا اونجا جواب بدم.
من خودم خیلی اهل زندگی کارمندی نبودم، برای همین خیلی برام سخت نبود که به عنوان یک فریلنسر کار کنم، مهمتر اینکه از اول به صورت فریلنس شروع به کار کردم و بعد چند سالی با یه شرکتی کار کردم، که البته اون کار هم به صورت پیمانکاری بود اما خوب باید حضوری کار میکردم و ساعت کار مشخص داشت.
نهایت اینکه وقتی کارم با اون شرکت تموم شد، میدونستم که آدمی نیستم که بخوام زیر بار تایم کاری ثابت و سلسله مراتب و بروکراسی اداری برم.
اما چرا من کار فریلنسری را دوست دارم؟ راستش، اولویت من توی زندگی آزادی هام هست و لذت بردن از اون ها، به طبع اون دوست دارم بر روی کار خودم تا جای ممکن آزادی داشته باشم.
بدون رودربایسی، من دوست ندارم هر روز صبح از خواب بلند بشم و برم سر کار، دوست دارم از هر جایی خواستم کار کنم، هر چقدر دوست دارم با دیگران وقت بزارم، هر ساعتی دلم میخواد بخوابم یا اصلا تمام شب را نخوابم! هر وقت دوست دارم و هر چقدر دلم میخواد به سفر برم. خلاصه اینکه دلم میخواد هر وقت هر کاری خواستم بکنم.
شاید فکر کنید چیزی مثل این باعث بی نظمی میشه و کنترل کار از دستم آدم در میره، برای کسی که کارمند بوده و به زندگی کارمندی خو گرفته این فکر طبیعی، البته خیلی هم بی راه نیست، اما به فرض که اینطور باشه میدونیم که در بی نظمی هم همیشه نظمی هست که خوب وقتی شما یک فریلنسر باشید و بیشتر وقت ها تنها کار کنید از اون نظم سر در میارید، پس غصه بی نظمی را نخورید. ضمن اینکه یک سری متدها و ابزار هایی هم هستند که در این کار به شما کمک میکنند که خوب اون را هم در یک مطلب جدا در موردش مینویسم.
به نظر من آدم اونقدر عمر نمیکنه که بخواد بزاره بقیه روال زندگیشو تعیین کنند، دلیل بعدی برای کار به صورت فریلنس برای من همین. شما وقتی به صورت فریلنس کار میکنید زمان و آزادی بیشتری برای زندگی کردن دارین.
نکته دیگه اینه که به عنوان فریلنسر شما هستید که انتخاب میکنید با کی و تا کی کار کنید. اگر دیدید با کسی نمیتونید کار کنید، باهاش کار نمیکنید، حالا چه مشتری با درخواست های عجیب و غریب باشه، چه یه همکار نچسب، یا یه مدیری که قبولش ندارید.
به نظر من وقتی به عنوان فریلنسر کار میکنید، مهم ترین توانایی شما تجربیات شماست، کسی هم از شما نمیپرسه کجا درس خوندید یا چه رشته ای خوندید، چون مهم نیست. مهم اینه که شما بتونید کار خودتون را درست انجام بدید و این را به مشتری هم نشون بدید که توانایی انجام کار را دارید و اعتماد اون را هم جلب کنید.
من به شخصه آدم درس خونی نبودم، علاقه ای به درس و مدرسه هم نداشتم و دانشگاه را هم ادامه ندادم و حتی هنوز هم که فکر میکنم که کسی بخواد حداقل چهار سال از عمر خودش را توی دانشگاه، اون هم دانشگاه های ایران هدر بده، کهیر میزنم. من از نوجوانی با کامپیوتر آشنا و به اون علاقه مند شدم (بیشتر بخش نرم افزاریش، خیلی موفقیتی توی بخش سخت افزار نداشتم) و همین علاقه را ادامه دادم و هر روز سعی کردم چیز های جدید یاد بگیرم و تجربه های جدید کسب کنم.
اینو گفتم که بگم یکی دیگه از نکات مهمی که به عنوان یک فریلنسر باید بدونید اینه که باید مهارت سلف اِستادی یا به قول گفتنی، توانایی خود آموزی داشته باشید. خودتون باید برید دنبال یاد گرفتن و باید به یاد گرفتن علاقه داشته باشید نه درس خوندن. این مورد هم برای من کار سختی نبود، چون یکی از پَشِن ها و علایق من یادگرفتن چیز های جدید هست، من از یاد گرفتن چیز های جدید و متفاوت لذت میبرم. به خصوص اگر توی حوزه هایی باشه که به اون ها علاقه بیشتری دارم. شما هیچ وقت از زمانی که برای یاد گرفتن میگذارید ضرر نمیکنید، البته باز اشاره کنم که یاد گرفتن را با درس خوندن قاطی نکنید.
فکر کنم تا اینجا کافی هست برای این مطلب، سعی میکنم توی مطالب بعدی در مورد چیز هایی که به من کمک کرده تا مدیریت و کنترل بهتری توی کارم داشته باشم، مثل زمان بندی کارها، مدیریت منابع مالی، مدیریت و روابط با مشتریان، توسعه کسب و کار، و جذب و کار روی پروژه های بین المللی و سایر مواردی که به اون ها اشاره شد و مواردی که به نظرم مفید میاد بنویسم.
همونطور که قبلا هم گفتم اگر سوالی در این خصوص داشتید یا حتی تجربه ای به عنوان یک فریلنسر دارید که فکر میکنید مفید هست با من هم به اشتراک بگذارید. طبعا همه ما زمان برای تجربه همه چیز را نداریم و با استفاده از تجربیات همدیگه میتونیم موفق تر عمل کنیم.
نویسنده: میلاد نکوفر (این مطلب ابتدا در شبکه اجتماعی ویرگول منتشر شده است)